عطر باران، نمنم باران، طنین گوشنواز باران؛ گونههای عاشقان را به رقص در دل طبیعت میکشاند.
جمعهی شگفتانگیزی بود، باورهای ما را به چالش کشیده بود. چطور بود که بارانلباسهایت، کفشهایت را خیس کرده بود، انگار که دوست داری بیشتر با بارانبازی کنی و با باران؛ آببازی کردن چه لذتی داشت!!!
عاشقان را آنجا دیدم که بیمهابا سد افکار گذشتهشان را شکسته بودند و چون امواج خروشان بر ساحل امید بوسه میزدند. چه روزی بود جمعه که نهتنها باران بازدارنده نبود؛ بلکه عاشقان را به عاشقی با باران دعوت کرده بود. چه روزی بود جمعه؛ نگاهها چه پرمهر و محبت بود!! لحظاتی وصفناپذیر بود که وادی ١٤ را باجان و دل حس میکردی؛ آنچه باور است محبت است.
کبر؛ محرومیت از نور الهی -همسفر شهره
کارگاه آموزشی جهان بینی چهارشنبه؛ وادی دوم و تأثیر آن روی من
باران ,عاشقان ,دل ,بود، ,کرده ,روزی ,عاشقان را ,را به ,چه روزی ,با باران ,بود که
درباره این سایت