محل تبلیغات شما
روز اولی که به کنگره آمدم مانند بذری بودم معلق بین زمین و هوا که هرلحظه باد مرا با خود به سمتی می‌برد تا اینکه به‌دست باغبانی مهربان افتادم و او مرا با صبر، مهربانی و عشق دربستری مناسب قرارداد و کم‌کم با حمایت‌هایش جوانه زدم؛ جوانه‌ی امید. البته جوانه‌ام ریز و شکننده بود.

در دل خاک، گاهی از حرکت  به سمت بالا و جستجوی نور خسته می‌شدم و می‌ایستادم بی‌هیچ حرکتی. ولی در همین زمان  صدای گوش‌نوازی  از من می‌خواست که ادامه دهم و از حرکت بایستم. آرام‌آرام  رشد کردم و سر از خاک برآوردم و به نور و روشنایی رسیدم؛ به رهایی.

کبر؛ محرومیت از نور الهی -همسفر شهره

کارگاه آموزشی جهان بینی چهارشنبه؛ وادی دوم و تأثیر آن روی من

کارگاه آموزشی خصوصی هم سفران؛D.SAP

نور ,مرا ,حرکتی ,بی‌هیچ ,ولی ,صدای ,مرا با ,در همین ,همین زمان  ,ولی در ,زمان  صدای

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کیمیا اول شمیم عشق conbuiwife آسمان آبی Maxine's info مطالب اینترنتی Frank's page fogreirticur دنیای انیمیشن من آزمون های ضمن خدمت فرهنگیان