زندگی هرکس در اصل مسیری است که برای رسیدن به مقصد حرکت میکند. در این مسیر کسانی به مقصدمیرسند که در همان مبدأ، مقصد را میدانند و یا اینکه مقصد را شناسایی میکنند و به جسم خود نقشه و فرمان میدهند تا جسم اجرا کند.
در زندگی ما، فرزندم مسیر زندگی خود را گمکرده بود و جسم و روان او دربیتعادلی به سر میبرد. در آن زمان به دلیل عدم آگاهی از مصرف مواد مخدر به سمتضد ارزشها حرکت میکرد و هر دم که از کرده خود پشیمان میشد، انتظار داشتخداوند و دیگران تمام اشتباهات و تخریبهایی که به وجود آورده بود بهیکبارهببخشند. فرزند من در دوران تخریب ازنظر روحی و روانی وضعیت خیلی بدی داشت و من همدائما در فکر این بودم که چگونه به او کمک کنم؟ چهکاری از دست من برمیآمد؟ از خود میپرسیدم آیا راهی برای نجات او هست؟؟؟ من و همسرم دائما در سعی و تلاش بودیم و هر کاری که لازم میدانستیم انجاممیدادیم تا اینکه خداوند نشانهای را بهصورت پیام به ما داد و ما به خواستخداوند با کنگره ۶۰ آشنا شدیم و بهجایی واردشیم که نور امیدش قلبمانزنده کرد.
کبر؛ محرومیت از نور الهی -همسفر شهره
کارگاه آموزشی جهان بینی چهارشنبه؛ وادی دوم و تأثیر آن روی من
مقصد ,خداوند ,جسم ,زندگی ,اینکه ,دائما ,دائما در ,به مقصد ,که در ,است که ,مقصد را
درباره این سایت